آرام جانم **ایمان**آرام جانم **ایمان**، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی مامان و بابا

شرح ماه پانزدهم زندگی پسرک موفرفری من

آری، خنده های تو بزرگترین آرزوهای من اند پس شادمانه بخند بگذار تا برآورده شوند   هر چیز کوچیکی تو خونه از نظرت پنهان نمیمونه. راه و روش خراب کردن همه چیزم بهمون یاد میدی نیست ما تا حالا بلد نبودیم خرابشون کنیم همینجوری سالم مونده بود. پسرک کنجکاو من!!   خوب شد این کامیونو واست خریدیمااااااا   پنجر شده انگار   تو یکی از جمعه های این ماه من باید سر کار میرفتم و بابایی هم میخواست بره مسابقه اسبدوانی برا همین واسه اولین بار از صبح تا شب تنهایی خونه بابای من موندی پسر گلم. البته یه روز قبلش ماما...
26 ارديبهشت 1394

روز پدر مبارک (البته با تاخیر یک هفته ای)

پدر عزیزم، همسر مهربانم و پسر کوچولوی من روزتون مبارک ایمان کوچولوی من، روزایی که من میرم سر کار باباییت واست هم پدره هم مادر. قدرشو بدون دلبندم. اینم از زبون بابایی تقدیم به تو: متن آهنگ پسرم از سعید شهروز که مطمئنم حرف دل باباییته: پسرم بزرگ شدی لالاییام یادت نره چقدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره چقدر نوازشت كنم تا تو به باور برسی این دوتا دستای منه تو اون روزای بی كسی وقتی بابای قصه هات خم شده پیش روی تو اگه چروك صورتم میبره آبروی تو لالاییام یادت نره لالاییام یادت نره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره از اون روزا كه مشت من با دست تو وا نمیشد تو خواب و بیداری...
20 ارديبهشت 1394
1